دیکشنری
داستان آبیدیک
برق گیر
english
1
general
::
lightening rod
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
برفکی
برفی
برق
برق آسا
برق انداختن
برق درمانی
برق دهنده
برق زا
برق زدایی
برق زدگی
برق زدن
برق زده کردن
برق سنج
برق گرایی
برق گرفتگی
برق گیر
برق مالشی
برق نگاره مغز
برق نگاری
برق نما
برق هراسی
برق کاف دوخصلتی
برق یاب
برق، و لوله آب در ملک غیر اجازه نصب تیر تلفن،
برقت آوردن
برقرار
برقرار داشتن
برقرار شدن
برقرار کردن
برقرارکردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید